به گزارش «فرهیختگان»، نگاه فلسفی در باب مناسک، حتی مناسک مذهبی - در قیاس با علوماجتماعی- تاکنون بهندرت و پراکنده بوده است. گویا فیلسوفان در گذشته و حتی امروز، مناسک را چندان از نظر معرفتشناختی مهم نمیدانستهاند. با توجه به شرایطی که بیماری کرونا بر جوامع حاکم کرده، شاید بیش از گذشته نیازمند یک فهم فلسفی از مناسک باشیم که بدانیم با توجه به اهمیت آن در شرایط کنونی، چطور باید با آن مواجه شد. لذا در شرایط امروز نگاه دوباره به موضوع مناسک و نسبتی که با دینداری هر فرد در جامعه برقرار میکند، واجد اهمیت است.
در گفتوگو با عبدالحسین خسروپناه، پرسشهایی در باب حیثیات فردی و اجتماعی مناسک مطرح کردیم که در ادامه میخوانید.
مناسک بهطور عام و مناسک دینی بهطور خاص چه اهمیتی دارند؟ آیا اهمیت آنها تنها فرهنگی، اجتماعی و روانشناختی است یا از حیث معرفتی هم اهمیتی دارند؟ یعنی آیا ممکن است مناسک، راهنمای عمل و منبع فضیلتپروری بلکه راهی بهسوی شناخت عالم و آدم باشند؟
اگر از منظر فقهی بخواهیم به مساله نگاه کنیم، باید گفت در این زمینه آنقدر روایات زیادی داریم که این روایات فقها را به این نتیجه رسانده که برگزاری مراسم عزاداری را مستحب موکد بدانند. البته برخی مناسک واجب عینی است، مثل حج برای افراد مستطیع. حج یک عمل مناسکی است که گوهر معنایی آن تعبد است. برخی مناسک واجب کفایی است مثلا برگزاری عزاداری برای امامحسین(ع) از این سنخ است، وقتی کفایت حاصل شود، این عمل برای بقیه مستحب موکد است. برخی دیگر از مناسک هم ممکن است صرفا مستحب باشد و موکد نباشد. این بحث فقهی مناسک است که فقها به آن پرداختهاند.
یک وجه دیگر که میتوان از آن به مناسک نگریست، بحث معارف قرآنی است. خداوند در قرآن بر شعائر بهعنوان یک معرفت قرآنی تاکید داشته است. مثلا در آیه 158 سوره بقره میفرماید: «إِنَّ الصَّفَا وَ الْمَرْوَةَ مِن شَعَائِرِ اللَّه فَمَنْ حَجَّالْبَیتَ أَوِاعْتَمَرَ فَلَا جُنَاحَ عَلَیه أَن یطَّوَّفَ بِهمَا و َمَن تَطَوَّعَ خَیرًا فَإِنَّ اللَّه شَاکرٌ عَلِیمٌ» یعنی صفا و مروه را از شعائر و نشانههای الهی میخواند. در آیه دوم سوره مائده نیز میفرماید: «یا أَیها الَّذِینَ آمَنُوا لَا تُحِلُّوا شَعَائِرَ اللَّه» که هتکحرمت شعائر الهی را نهی میکند. در آیه 32 سوره حج هم داریم: «ذلِک وَ مَنْ یعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّه فَإِنَّها مِنْ تَقْوَى الْقُلُوبِ» بزرگداشت شعائر الهی از تقوای دلهاست یعنی یک پیوندی بین تعظیم شعائر و تقوای الهی را نیز میتوان متصور بود. آیه 36 حج هم میفرماید: «وَالْبُدْنَ جَعَلْنَها لَکُم مِّن شَعَائِرِ اللَّه لَکُمْ فِیها خَیْرٌ فَاذْکُرُواْ اسْمَ اللَّه عَلَیْها» که از قربانی شتران بهعنوان شعائر یاد کرده است. این هم از منظر معارف قرآنی و تفسیری بود که عرض کردم.
برخی علما هم به وجه اخلاقی شعائر پرداختهاند. مثلا در اخلاق به مومنان توصیه شده که نسبت به هم اخوت و محبت داشته باشند. گفتهاند چون شعائر الهی عمدتا بهصورت اجتماع برگزار میشود، باعث اخوت و محبت میشود، لذا بعد اخلاقی شعائر را اینگونه تبیین کردهاند.
چهارمین بحثی که میشود درمورد شعائر الهی ذکر کرد، بحث اعتقادی و مباحث کلامی است. متکلمین مسلمان در بحث اعتقادات، بحثهای وجود خدا، صفات خدا و افعال خدا، بحث نبوت، امامت و معاد را که مطرح میکنند، بحثی بهنام ایمان و تقویت ایمان دارند. شهید مطهری، در کتاب توحید و برخی دیگر از آثارشان، به همین بحث تقویت ایمان پرداختهاند. اینجا ذکر میکنند که چون ایمان حقیقتا یک تصدیق قلبی، اعتراف و اقرار زبانی و عمل جوارحی است، یکی از لوازم این تصدیق قلبی و ایمان، عمل به شعائر است. کسی که شعائر را پاس میدارد نشان میدهد از ایمان برخوردار است. اینجا بحث شعائر پیوندی با مقولههای اعتقادی و ایمانی پیدا میکند.
بعد دیگری که میتوان درمورد شعائر سخن گفت، بعد روانشناختی و جامعهشناختی است، بهتعبیری از منظر «روانشناسی دین» و «جامعهشناسی دین» میتوان به موضوع نگریست. دیسیپلین روانشناسی و جامعهشناسی دین، روانشناسی و جامعهشناسی دینداری است. اینجا دین به معنای تدین و دینداری است. چون اصولا روانشناس و جامعهشناس، دین را بهمعنای یک مجموعه عقاید و معارف و اخلاقیات و احکام نمیبیند بلکه دین را در صحنه رفتار و حیات اجتماعی میبیند. لذا وقتی از جامعهشناسی و روانشناسی دین صحبت میکنیم به این معنی است که میخواهیم آثار روانشناختی و جامعهشناختی اعمال و مناسک و باورهای دینداران در جامعه را مورد بررسی قرار دهیم. اینجا بحثی هست که قاعدتا نیاز به یک تحقیقات میدانی هم دارد که مناسک دینی مثل عزاداری برای اهلبیت، چه تاثیری بر رفتار و حیات اجتماعی دینداران میگذارد. دراینجا مناسک را بهصورت ابژکتیو و عینی میبینند و بررسی میکنند. مثلا آنچه الان مشهود است این است که افرادی که در هیئات مذهبی هستند عمدتا فعالیتهای خیریه هم دارند. من یک بررسی انجام دادم از افرادی که کارهای جهادی در مناطق محروم میکنند چه تیپ آدمهایی هستند. بررسیها نشان داد، افرادی که تعلق به نظام و انقلاب دارند، فعالیتهای جهادی دارند. [در بحران کرونا] فقط 25میلیون بسته معیشتی توسط مردم توزیع شده است و عمدتا افرادی که تعلق به هیات و عزاداری و نظام دارند در این کارها پیشقدم هستند و این خیلی واضح است.
یکی از آثار مناسک همین کارهای ارزشمند-مثل مواسات و خدمات به محرومان و حرکتهای جهادی- است. لذا مناسک آثار و کارکردهای اجتماعی و روانشناختی مثبت دارد. شاید مناسک کارکردهای منفی هم داشته باشد و کسی خیال کند با عزاداری همه گناهانش بخشیده میشود. این امر با مبانی دینی ما سازگار نیست و یک اثر روانشناختی منفی هم بر انسان دارد که برخی را در خطا و معصیت جری میکند. لذا باید بین «مناسک مطلوب» و «مناسک محقق» تمایز قائل شد و فاصله این دو را میتوان در حوزه علومانسانی مثل «روانشناسی دین» و «جامعهشناسی دین» مورد بررسی قرار داد.
بهطور کلی ما معتقدیم مناسک سه ساحت دارد؛ ساحت بینشی و شناختی، ساحت منشی و احساسی و یک ساحت کنشی دارد. سینهزنی و عزاداری ساحت کنشی است. اگر مداحی اشعاری با مضامین خوب بخواند، حیث احساسی و معرفتی هم تامین میشود. آنچه از ادله ناظر به مناسک ازجمله مناسک مربوط به عزاداری اهلبیت، میبینیم این است که پیوند وثیقی بین کنش، منش و بینش در ساحت شعائر و مناسک وجود دارد و اینها از هم جدا نیستند. اگر سخنرانی یا مداح و شاعری تنها به یک بعد از این سه بعد توجه کند، مناسک و شعائر او ناقص است. وقتی امامسجاد گوسفندی را میبیند که میخواهند ذبحش کنند، با گریه سوال میکند که آیا به او آب دادهاید؟ بعد حضرت میفرمایند پدرم را لبتشنه ذبح کردند، افرادی که فرمایش امام(ع) را شنیدند هم مینشینند و گریه میکنند. این واقعه ظاهرا یک کنش است که در آن یک احساسات و عاطفهای هم هست. اما به نظر شما امامسجاد تنها میخواهند این دو بعد را تحقق ببخشند؟ یا اینکه میخواهد یک بعد معرفتی را هم محقق کنند و بگویند ما اهلبیت برحق هستیم و ما که صاحبان حق بودیم، مظلومانه چنین مصائبی دیدیم. امام(ع) میخواهند بگویند مردم ولایت، حقمداری، عدالتگرایی و... را فراموش نکنند. امام در اینجا معرفتزایی میکند. رفتار ائمه نشان میدهد در دهه محرم اینها اصلا نمیخندیدند. این رفتار بر چه چیزی دلالت دارد و چه چیزی را میخواهد بفهماند؟ همین کنش یک معرفتزایی دارد. با این کنشها، حرکتها و قیامهایی شروع شد که منجر به حکومتهایی مانند آلبویه شد که این حکومتها زمینه تمدنسازی اسلامی را فراهم کرد. تمدن اسلامی توسط حکومتهای شیعی شکل گرفت که البته علمای بزرگی از اهلسنت هم در این باب مشارکت زیادی کردند.
لذا مناسک را باید در سه ساحت بینش، منش و کنش ببینیم و سخنوران و شاعران و مداحان باید توجه داشته باشند که تنها احساسات را تحریک نکنند و بعد معرفتی هم باید باشد. برخی جریانهای افراطی به سمت قمهزنی میروند و یک عمل انزجارآمیزی از شیعه نشان میدهند. این کار نهتنها بعد معرفتی ندارد بلکه بعد ضدمعرفتی دارد. جریانهای روشنفکری هم همینطور هستند که مجلس سخنرانی برگزار میکنند و سرود میخوانند! بنابراین سه بعدی که ذکر شد باید در مناسک مورد توجه باشد. طبیعی است که کسی که میخواهد یک کتاب معرفتی در مورد مناسک بنویسد، خب بعد معرفتی آن غلبه دارد، در نوحهسرایی و مداحی حیث احساسی و رفتاری، غلبه دارد ولی بازهم حیث معرفتی در آن هست.
امعاننظر فلسفی (خصوصا در فلسفه اسلامی) در باب مناسک، حتی مناسک مذهبی تاکنون صورت گرفته است؟ و آیا سخن جدی در این زمینه داشتهایم؟
بعد دیگری که مناسک دارد، بعدی است که فلاسفه به آن پرداختهاند. من آنچه از الهیات شفا بهخاطر دارم [این است که] ابنسینا به این بحث پرداخته و بیانش این است که فلسفه مناسک -اعم از نماز و روزه و حج و عزاداری و... - این است که خدا و باورهای دینی و اعتقادی فراموش نشود. درواقع شخصی مثل ابنسینا معتقد است علت اینکه اسلام دین مناسک است، این است که اگر مناسک نبود اعتقاد به خدا و پیامبر و معاد، فراموش میشد. او در فلسفه خود بعد کارکردی به مناسک داده است. ابنسینا در فلسفه مشاء اینگونه بحث میکند که اولا مناسک ما را به یاد خدا و قیامت و پیامبر میاندازد و این باعث میشود خداباوری، آخرتگرایی و ولایتمداری ما تقویت شود. اگر مناسک محدود میشد، ما خیلی چیزها را فراموش میکردیم. همین بلایی که بر سر مسیحیت آمده را ببینید که مسیحیت کلیسایی خیلی جاها فراموش شده و کلیساها تعطیل شدهاند و ثانیا اصل باور دینی و ایمانی تغییر پیدا کرده و به راحتی تحریف شده است.
بحث دومی که ابنسینا دارد این است که با مناسک، دنیای مومنین آبادتر میشود. یعنی مناسک باعث میشود مومنین دنیایی که میخواهند بسازند، شخصی و فردی نباشد و دیگران را در دنیای خود شریک کنند. یعنی یکی از راهکارهای تحقق دنیای مطلوبی که در اسلام ذکر شده، همین مناسک است. آن مقدار که فلسفه به مناسک پرداخته همین است که عرض کردم که در آثار بوعلی قابل مشاهده است.
البته شما در برخی آثار بزرگان اهل فلسفه هم میبینید که اسراری را برای نماز گفتهاند مثل «اسرارالصلوه» که مرحوم امام(ره) نوشتهاند. اسرار صوم، حج، امر به معروف و نهی از منکر و... از این جمله است. البته بیشتر فلاسفهای که رویکرد عرفانی دارند به این مباحث پرداختهاند. مثلا ابنعربی در بخشی از فتوحات مکیه به اسرار مناسک و عبادات پرداخته است. از قضا جالب است که کسانی که گرایشهای عرفانی دارند، خیلی بر مساله اسرار مناسک توجه کردهاند. افرادی مثل ابنعربی، مولوی و کسانی که [حتی] شبهه سنیبودن در مورد آنها وجود دارد، درمورد عزاداری برای اهلبیت(ع) خیلی تاکید عرفانی کردهاند و گفتهاند این عزاداری یک پیوندی با آثار تکوینی دارد. یعنی انسانی که در عالم ملک زندگی میکند یک پیوند تکوینی با ملکوت پیدا میکند. در روایات ما هم آمده که ملائک دعاگوی عزاداران میشوند و شر از عزاداران برداشته میشود و... که اینها آثار تکوینی عزاداری است.
اما در مورد قوس صعود، گفتهاند که یکی از راههای قوس صعود انسان: «وَابْتَغُوا إِلَیه الْوَسِیلَةَ» یعنی توسل و تمسک به اهلبیت و مخصوصا عزاداری برای اهلبیت است. مرحوم آیتالله حقشناس که از فلاسفه و فقها و عرفای زمان ما بود با دکتر مهدی حائری فرزند مرحوم شیخعبدالکریم حائری، این دو از شاگردان اولیه فلسفه و اسفار امام(ره) بودند؛ آقای منتظری و مطهری در مرحله بعد شاگردی امام را کردند. آقای حائری میگفت که اگر کسی در این کره زمین باشد که حکمت متعالیه را کامل فهمیده باشد همین آقای حقشناس است. وقتی از آقای حقشناس سوال کردند که چگونه این مقامات را کسب کردی، گفت من با توسل به حضرت علیاصغر(ع) به این مقامات رسیدم. آیتالله حقشناس تعارف و تملق و شوخی ندارد و وقتی میگوید من با توسل این راه را طی کردم، یعنی مناسک چنین اثری دارد. لذا کسانی که فلسفه با رویکرد عرفانی دارند، معمولا از این منظر هم به بحث مناسک پرداختهاند.
از مناسک مذهبی - مانند سینهزنی و امثال آن- تا برخی مناسک عرفی، آیا اندیشیدن با بدن و بهطور خاص اندیشیدن با مناسک امر ممکنی است؟
همانطور که عرض کردم، مناسک ظاهری دارد و باطنی. ظاهر مناسک کنش است ولی باطن آن منش و بینش است. همه مناسک اینطور هستند. شما در هندوستان میبینید که نسبت به گاوها و... آداب و رسومی دارند، آنها هم صرفا نمیخواهند کنش رفتاری از خود نشان دهند، بلکه یک منش و بینشی پشت آن است ولو اینکه این بینش غلط باشد. اما هیچیک از مناسک در هیچیک از ادیان و مذاهب، کنشهای صرف نیستند و حتما پیوندی با منشها و بینشها دارند.
با توجه به شرایطی که کرونا تحمیل کرده، موقعیت برای تقویت وجوه فردیترِ دینداری بیشتر فراهم است و ابعاد جمعیتر آن، قدری تضعیف میشوند. اثر کلی این شرایط بر دینداری بهطور کلی - فارغ از حیثیات فردی یا جمعی آن- چه خواهد بود؟
مناسک اسلامی عمدتا با جمعیت و جماعت است. در اسلام «یدالله معالجماعه» یک اصل است و ریشه آن هم در اخوت و محبت و ولایت است. چون ولایت پیوند ناگسستنی «ولی» با «مولیعلیهم» و «مولیعلیهم با هم» است. معنای ولایت پیوند مردم با یکدیگر و پیوند مردم با ولی و پیوند ولی با مردم است. لذا اخوت، محبت، جماعت و... مفاهیمی هستند که از جماعت انتزاع میشوند. بههمین خاطر بر نماز جماعت تاکید شده است. در ماه رمضان هم بر اعمالی توصیه شده که در جمع انجام شود. اصولا اگر جماعت شبکهساز و جبههساز شکل نگیرد، خیلی از آثار و کارکردهای مناسک کاهش پیدا میکند. بنابراین خیلی باید مراقب بود، چون کرونا معلوم نیست چه زمانی تمام میشود، این وضعیت باعث میشود ارتباطات اجتماعی کاهش پیدا کند و حضور کمتر شود. اینجا باید اجتماع را در فضای مجازی تقویت کرد. یا مثل [دهه اول] محرم امسال که مردم در خیابانها با رعایت فاصلهها، اجتماع را برگزار کردند، عمل کرد. من در یادداشتی در قبل از دهه محرم تاکید کردم، لزوم حفظ و «نظام الصحه» و «نفی ضرر و اضرار» و «لزوم حفظ مصلحت مسلمین» بر رعایت امور بهداشتی و سلامت در برابر این ویروس منحوس حکم میکند. اما ما با تزاحم دو حکم الهی مواجه بودیم که باید براساس قاعده اهم و مهم توسط کارشناسان مومن و متعهد و دارای تخصصهای مختلف سلامت و فقاهت، این تزاحم برطرف میشد. مباحثی که جنبه اجتماعی دارند باید در کنار کارشناسان امر، فقیهانی که تخصص فقهالاجتماع دارند، نیز حضور داشته باشند و فقط مثلا متخصص کرونا نمیتواند نظر دهد، فقها هم باید باشند. یعنی مطلب بینارشتهای [نیاز] است که به این صورت بتوان در مورد مناسک دینی اظهارنظر کرد.
اگر فقهایی که تخصص فقهالاجتماع دارند در چنین تصمیمگیریهایی مشارکت داشته باشند، مصوبات به شکلی صادر میشود که هم قابلیت اجرا داشته باشد و هم پروتکلها رعایت شود و هم اینکه اجتماع بههم نخورد.
اگر فرض کنیم شرایط کرونا به مرحلهای برسد که باید کل اجتماعات ازقبیل مدارس، دانشگاهها، ادارات و... تعطیل شود، تبعات وحشتناکی برای بشریت دارد. اگر از نظر علمی محرز شود که این ویروس چنین کارکرد خطرناکی بیابد، طبیعتا نباید هیچ اجتماعی تشکیل دهیم. اما باید بپذیریم به بُعد جماعت و اجتماع آسیب میزند و اینجا باید بهوسیله فضای مجازی، اجتماع را بهصورت مجازی تعریف کنیم که مومنین از این طریق بتوانند با هم ارتباط داشته باشند و از فضای معنوی یکدیگر استفاده کنند.
البته باید در حوزه روانشناسی دین تحقیقاتی انجام شود ولی بههرترتیب هرنوع تغییری در مناسک بر سطح دینداری مردم اثرگذار خواهد بود. یکی از حرفهای ابنسینا این است که مناسک دینی با ایمان دینی رابطه وثیقی دارد. مناسک هرچقدر کاهش پیدا کند، دینداری ضعیفتر میشود.
هگل کتابی دارد با عنوان «استقرار شریعت در مذهب مسیح» که در آنجا با مناسک موافق نیست و دینهایی را که تعبد و بندگی و عبادت در آنها بیشتر است، نمیپسندد. او پروتستان است و میگوید هرچه آداب و مناسک کمتر باشد، بهتر است. او میگوید هرچه مناسک بیشتر باشد با اومانیسم سازگار نیست. یک زمان شما انسان را در مقابل خدا تعریف میکنید، در این حالت مناسک یک رفتاری از عبودیت و بندگی است که با اومانیسم منهای خدا، سازگار نیست. ولی شریعتی تعبیری با عنوان اومانیسم اسلامی دارد که بر این اساس، اگر ما حرمت، کرامت و جایگاه والایی برای انسان قائل بشویم -که یکی از ابعاد کرامتش همین ایمان اوست- این مناسک کاملا با تفکر انسانگرایی سازگاری دارد. تفاسیر مختلفی از اومانیسم صورت گرفته و تفسیر واحدی از این مساله در غرب نیست. یونگ در «روانشناسی دین» و دورکهایم در «جامعهشناسی دین» نگاه مثبتی به مناسک دارند. همین مناسک و اجتماعات دینی در تقویت روان انسان و ضمیر ناخودآگاه انسان و از سوی دیگر در تقویت اجتماع انسان خیلی موثر است.
صرفنظر از بحثی که هگل دارد و چرایی اینکه مناسک کمتر را بهتر میداند، ما سخن ابنسینا را سخن دقیقی میدانیم که مناسک و اجتماعات هرچه بیشتر باشد، بر تقویت ایمان میافزاید. اما این وضیعتی که تحتتاثیر کرونا، امروز با آن مواجه هستیم -که اجتماعات درحال کاهش است- اگر این اجتماعات حداقل از طریق فضای مجازی پیگیری نشود و ما اجتماعات مجازی را شکل ندهیم، بهنظرم در دینداری در مرور زمان، آسیب جدی خواهیم دید.
خوب است این نکته را نیز اضافه کنم که امروزه اصطلاحی به نام «جنگِ شناختی» وجود دارد که زیرمجموعه علومشناختی است. یکی از ابزارهای جنگ شناختی در دنیای امروز، تقبیح مناسک است. آنها مناسک عزاداری را به قمهزنی تقلیل میدهند و تنها قمهزنی را نشان میدهند. تقبیح مناسک یک جنگ شناختی است. مثلا نخستوزیر فرانسه از همین هفتهنامه شارلی ابدو -که اخیرا هم باز به تمسخر پیامبر(ص) پرداخته- حمایت کرد. بعد هم میگویند این امر، آزادیبیان و دموکراسی است. توهین به بیش از یکمیلیارد مسلمان، آزادی بیان است؟ اشکالی به کودککشی صهیونیستها وارد نیست اما اگر فلسطینیان دفاعی داشته باشند، ضدحقوق بشر است؟ آنها تفسیرهای مندرآوردی، جهتدار و ایدئولوژیک از مفاهیم ارزشمند ارائه میکنند، این یک «جنگِ شناختی» است.
* نویسنده: عباس بنشاسته، روزنامهنگار